توجیه المسائل

  • ۱
  • ۰

جشنواره کن

کارگردان فیلم مثل یک سیاست مدار نشسته بود و از روند کار خرسند بود. کارها همان طور پیش می رفتند که او در نظر داشت. صندلی فلزی جمع شو اش در آن لحظه حکم بهترین صندلی چرم مدیریتی را داشت. اصلا نیاز به صندلی نبود. او در فضا معلق بود. خستگی نمی فهمید. همیشه به دوستان اش می گفت: اگر شخص درستی را انتخاب کنی دیگر نیاز به نگرانی نداری. مثل انتخاب درست مواد اولیه برای آشپزی است. بدون ادویه و سبزیجات، همون گوشت تازه کباب شده هم خوشمزه است. "فقط باید بلد باشی کدوم گوشت را انتخاب کنی" و بعد می خندید. خنده های رضایت از نتایج کارش. شاید هم یک خودنمایی بود. یک بازارگرمی که من آدم توانمندی هستم، کارم رو خوب بلدم، می دونم دارم چکار می کنم. مخاطبانش که روزهای عصبانیت او را ندیدند. لحظه هایی که از کوره در می رفت و کسی جرأت نزدیک شدن به او را نداشت. حرف هایش را باور می کردند. آنچنان که او آنها را با آرامش و اطمینان بیان می کرد. البته دروغی در کار هم نبود. فقط اینکه تمام واقعیت هم نبود. برای کباب کردن گوشت تازه هم نیاز به کثیف کردن دست و تحمل حرارت ذغال هست. ولی این قسمت ها را با دوستان اش مطرح نمی کرد. بیشتر لحظه هایی که نتایج را بدست آورده و سر کیف بود به دنبال چند نفر می گشت تا برایشان از موفقیت در کارهایش تعریف کند. آنها چقدر ساده بودند که حرف های او رو بدون مزه مزه کردن قورت می دادند. از او یک توی ذهنشان یک کارگردان با قدرت جادویی درست کرده بودند که قادر با کمترین زحمت بهترین نتایج را بدست بیاورد. افراد ساده ای که نه از پیچیدگی جادو و جنبل خبر دارند و نه از روند کارگردانی. آیا کسی از خودش سؤال نمی کند: در آن لحظه های خلوت که کسی کنار او نیست چه فکرهایی به ذهن اش می رسد. یا چه کارهایی انجام داده که امروز او کارگردان سرشناسی است و دیگران جایگاه او را ندارند. یا اصلاً ساده تر، چند سال او در این زمینه در حال فعالیت است؟ این یکی را همه می توانند حساب بکنند. زمان ظاهراً چیز ملموسی است که همه از آن برداشت مشترکی دارند. چند سال، چند روز، چند ساعت، چند لحظه. چقدر یک نفر باید بر روی یک فعالیت وقت بگذارد تا ریز و درشت مسائل آن، با خم و چم آن، با مشکلات آن، با هزار تا چیز دیگر آن آشنا شود؟ یک جادوگر هم مادرزادی جادوگر نیست، جادوگر می شود. تا حالا در داستان ها از جادوگری جوان شنیده اید؟ مگر آنهایی که به اکسیر جوانی دست پیدا کرده باشند. اشتباه، اشتباه، و هزار تا اشتباه. جادوگر باشی یا کارگردان یا در هر حرفه ای دیگر برای اینکه کارکشته شوی باید هزاران بار مسیر اشتباه را طی کنی و برگردی به مسیر اصلی. مثل یک کور که همه چیز را لمس می کند تا متوجه بشود مسیر را کدام طرفی باید برود. باز هم در جاهای ناشناخته آنقدر گم می شود تا راه های درست را از بر شود. نهایتاً وقتی که راه درست را پیدا می کند به خودش می بالد. و همین طور دفعات بعد که بدون خطا آن مسیرها را طی می کند.

خوب بلده بازارگرمی کند. خود را توانا به ساخت هر گونه فیلمی می داند. در میدان فیلم سازی مبارز می طلبد. تا حالا بابت پیروزی هایش جایزه های زیادی دریافت کرده. میل به کشف ناشناخته ها در او ارضاء نشدنی به نظر می رسد. می خواهد همه چیز را کشف کند. برای کشف شان نیاز دارد تا بعضی از واقعیت ها را رام خود کند. آنها را در دوربین ضبط می کند. مثل اسیر کردن یک جن در چراغ جادویی. مثل شکارچیان ارواح. وقایع را ثبت می کند و به دیگران با دک و پز نشان می دهد که ببینید چه شکار کردم. این یکی را در فلان جا، آن یکی را با فلان کس. و دیگران از داستان خوششان می آید. خصوصاً اگر تکرارهای حوصله سربر آنها حذف شوند و فقط احساسات عانی کار تعریف شود. صحنه ها پشت سر هم می آیند به همراه موسیقی. احساسات خمار کننده تمام وجودشان را می گیرد. داستان هایی که مخدرند. آنها را یک ساعت و نیم به صندلی میخ کوب می کند. آنها را علی رقم تمامی چیزهای جذاب، ضروری و شخصی سرجایشان نگه می دارد بدون این که لحظه ای فکرشان به سمت آن موارد برود. باید هم این کارگردان از خود خرسند باشند. تبدیل شده است به یک ساحر که مردم را مطیع خود کرده است، حداقل برای چند ساعت در عمر آنها. افکارش را به آنها تحمیل می کند. آنها را توجیه می کند و این طور قدرتمند تر می شود. هر چه تعداد بینندگان فیلم هایش بیشتر شود او قدرتمند تر می شود. قدرت هم که سقف ندارد جا دارد تا بی نهایت برود.    


  • ۹۷/۰۲/۲۴
  • یزدان سلطانپور

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی